شیخ زاهد گیلانی (لاهیجانی)

22 01 2007
کد خبر : 3342255
تعداد بازدید : 2249
شیخ زاهد گیلانی (لاهیجانی) " تاج الدين ابراهيم " ملقب به " شيخ زاهد گيلانی " در سال 615 قمری (573 خورشيدی) از قريه " سياه رود " که به نظر می رسد يکی از قريه های ماسوله از توابع فومن و واقع در جنوب غرب ماسوله باشد ، متولد شد . مادرش از اهالی گيلان و متعلق به قريه سياه رود و پدرش که " روشن امير " نام داشت ، خراسانی الاصل و متعلق به قريه " سنجان " از قراء مرو بود که در قريه سياه آورود گيلان مسکن داشت و در همانجا نيز از دنيا رفت .روشن امير تا هفت جد شيخ و شيخ زاده بود . عنوان شيخ از القاب سلسلة صفويه و قبل از آن بود که به معنی مراد و مرشد است که مريدان زيادی داشتند و در آن زمان به افرادی اطلاق می شد که ارشاد و هدايت مردم را به عهده داشتند سلسله ارشاد شيخ زاهد گيلانی آنگونه که محمدعلی حزين لاهيجی می گويد و در لغت نامه دهخدا نيز آمده است با يازده شيخ به ابوالقاسم جنيد بن محمد بغدادی و با پانزده شيخ به حضرت علی (ع) ابن ابيطالب می رسد . تاج الدين ابراهيم در طفوليت و هنگامی که به مکتب می رفت به خدمت شيخ جمال الدين تبريزی در ده " مالاوان " که به نظر می رسد روستايی در غرب گيلان و اطراف طالش و نزديک آستارا باشد ، رسيد و مريد او گشت . شيخ سيد جمال الدين از مشايخ بزرگ و معروفی بود که در نيمه اول قرن هفتدهم هجری قمری می زيسته است که به شيخ " عين الزمان جمال الدين گيلی " معروف بود شيخ جمال الدين با علاء الدين محمد ، هفتمين پادشاه اسماعيليه در الموت معاصر بود . شيخ سيد جمال الدين تبريزی بوسيلة شيخ شهاب الدين محمود (شيخ نجم الدين) ملقب به " عين الزمان " شد . گفته اند که شيخ شهاب الدين محمود ، شيخ جمال الدين را مأمور سفر به گيلان کرد و به او گفت : " در اين سفر سری بزرگ نهفته است که بايد بدست تو آشکار شود " و شيخ سيد جمال الدين ابراهيم در ده مالاوان سکونت گزيد . روزی تاج الدين ابراهيم در دوران کودکی لوح در بغل عازم مکتب بود که شيخ سيد جمال الدين او را ديد و مجذوب او گرديد . لوح او را گرفت و دست بر سر و روی ابراهيم کشيد و گفت : " اين آن سری است که بايد بدست من آشکار گردد و شک ندارم که شيخ شهاب الدين محمود مرا به خاطر تربيت اين طفل به گيلان فرستاده است . " در نتيجه ارشاد و تربيت عارفانه ابراهيم ره بر عهده گرفت . تاج الدين ابراهيم زمين بر نجزاری داشت که اوقات او همچون پدرش از جوانی تا پيری به کار کشاورزی و برنج می گذشت و در همين احوال نيز خدمت پير و مراد خود شيخ سيد جمال الدين در ده مالاوان را می کرد و در همانجا بود که به درجة ارشادی و اجتهاد رسيد و ملقب به " شيخ زاهد " شد . دربارة لقب تاج الدين ابراهيم به شيخ زاهد حکايتی در کتاب " صفوه الصفا " نقل شده است که عبارتست از : شيخ سيد جمال الدين از راه زراعت پنبه امرار معاش می کرد که آن را در بازار با برنج تعويض می کرد و غذای خود و خانواده و مريدان را از آن راه تأمين می کرد . يک سال شيخ سيد جمال الدين را تنگندستی به جايی رسيد که روزها بی قوت می گذرانيد ولی برای عدم وقوف همسايگان به نياز مبرمش ، ساقه های بدون شلتوک در پادنگ (وسيله ای چوبی بود برای کندن پوست برنج و جو که با نيروی محرکة پای انسان کار می کرد) می کوفت . روزی برای رهايی از اين فقر ، مقداری محصول پنبة خود را به تاج الدين ابراهيم داد تا به شهر برده تا بفروشد و با پول آن مقداری برنج بخرد و بياورد . ابراهيم پس از فروش پنبه و خريد برنج در راه بازگشت و به ده مالاوان خستگی بر او چيره شد و در کنار درختی کيسه برنج را بر زمين نهاد تا لختی استراحت کند . يه دانه از داخل گونی بر زمين افتاد ، ابراهيم آن را در دهان گذاشت که دندان بر آن بگذارد و بخورد . سيد جمال الدين را ديد که در مقابل او ايستاده و انگشت خود را می گزد . ابراهيم آن يک دانه را از دهان بيرون آورد و در گونی گذاشت و وقتی به حضور استاد خود سيد جمال الدين رسيد ، شيخ سيد جمال الدين به او گفت : " زاهد ، زهد بجاآوری که آن يکدانه برنج را نخوردی " و از آنزمان تاج الدين ابراهيم به " زاهد " معروف شد چون حاضر نشده بود که دانه برنج از آن ديگری را بر گيرد و بخورد و اين خود نفس زهد بود . شيخ سيد جمال الدين تبريزی در سال 651 هجری قمری درگذشت . شيخ تاج الدين ابراهيم زاهد گيلانی بعد از ارتحال پير و مرادش تا بيست سال بر مسند ارشاد ننشست و بر تزکيه نفس پرداخت .در اين اوقات سيد جمال الدين را به هيئت کامل مشاهده نمود که به وی امر می کرد : " حق تعالی ترا می خواهد که به تربيت و ارشاد خلق قيام نمايی " و از اين زمان بود که شيخ زاهد گيلانی به مسند ارشاد و اجتهاد نشست و به دستگيری پرداخت . اقامت شيخ زاهد در گيلان در کودکی در سياه او رود و در نوجوانی و جوانی بيشتر در ده مالاوان و در خدمت شيخ جمال الدين و در ميانسالی و پيری بيشتر در " هليه کران " واقع بين لنکران و آستارای آذربايجان شوروی سابق بوده است که آن زمان جزيی از خاک ايران بشمار می رفت . شيخ زاهد گيلانی دو همسر داشت يکی در سياه او رود و ديگری در هليه کران بود . همسر او در هليه کران دختر يکی از خادمان وفادار او بنام " آخی سليمان " بود که از اين همسر صاحب يک پسر و يک دختر بود . پسرش حاجی شمس الدين محمد و دخترش " بی بی فاطمه " که همسر شيخ صفی الدين اردبيلی شد . شاهان صفويه از نسل او هستند . اين دختر قبل از رحلت شيخ زاهد درگذشت . گفته اند که : صفی الدين اردبيلی به دنبال مرادش می گشت عارفی مشهور به نام " امير عبدالله عارف " به وی گفت : " ای پير ترک ، از شرق تا غرب عالم ، کسی قادر به حل کردن حال تو نيست الا در جانب خاور که خورشيد در برآمدن خود نخست به خلوت او چهره سايد . درمان درد تو نيست جزء به شفاخانه ارشاد او . " و سپس نشانه ها و علادم شيخ زاهد گيلانی را به او گفت . چون صفی الدين اردبيل به دنبال گمشدة خود از اردبيل خارج شد و حيران و سرگردان با پوشش نمدی و پشمينه ای محقر در طلب پير خود می گشت ، شيخ زاهد در هليه کران با صفای باطن به ياران و پيروان خود می گفت : " جوانی نمدپوش در طلب ما سرگردان است !" . اين سرگردانی چهار سال به درازا کشيد تا اينکه روزی بازرگانی از نزديکان صفی الدين اردبيلی بنام " محمد ابراهيمان " از اردبيل به گيلان و هليه کران آمد تا برنج خريد کند . پس از خريد برنج به خدمت شيخ زاهد رسيد و به دست او توبه کرد وجامه فقر پوشيد . به هنگام بازگشت برف سختی باريد و او در حوالی اردبيل در ميان برف گير کرد . خبر به اردبيل رسيد و مردم به نجات او آمدند . صفی الدين هم در ميان آنان بود . چون محمد او را در جامة فقر ديد علت را پرسيد . محمد گفت : " بدست شيخ زاهد گيلانی توبه کردم " صفی الدين نشانی ها و علائم زاهد گيلانی را آنگونه که از امير عبدالله عارف شنيده بود ، برشمرد . محمد همه را تصديق کرد . صفی الدين ذوق زده بی درنگ در آن برف زمستان و در ماه مبارک رمضان عازم گيلان شد و به نهی و التماس دوستان و خويشاوندان توجهی نکرد و چون به هليه کران رسيد به خلوت شيخ زاهد رفت . شيخ زاهد را عادت بر اين بود که در حلول ماه مبارک رمضان کسی را نمی پذيرفت و به عبادت و ذکر می پرداخت . اما در آن روز خادم خود را احضار کرد و دستور داد آن جوان نمدپوش را که در خلوت مشغول نماز و عبادت است به نزد او بياورد . چون صفی الدين به نزد شيخ زاهد آمد ، شيخ از او پرسيد : " اردبيلی به چکار آمدی ؟ " صفی الدين گفت : " آمده ام که توبه کنم " آنگاه شيخ زاهد مريدان و پيروان خود را احضار کرد و به آنها گفت : " اين همان جوان نمدپوشی هست که به شما گفته بودم ، چهار سال است سرگردان می گردد و ميان اين و حق تعالی حجابی بيش نبود که آن نيز مرتفع گرديد . " گفته اند که : چون صفی الدين توبه کرد و به خلوت نشست به خاطرش گذشت که چرا اميرعبدالله عارف با آن مقام والای عرفانی خود از وی دستگيری نکرد و به شيخ زاهد گيلانی رهنمونش ساخت . شيخ زاهد با صفای باطن ، انديشة صفی الدين را خواند و گفت : " اردبيلی چه فکر می کنی ، اميرعبدالله سوار است ، اما سوارکننده نيست !!! " شيخ زاهد گيلانی کمتر به مسافرت می رفت جزء يکی دو بار که به شروان و چند با به اردبيل آن هم به روستای کلخوران که زادگاه صفی الدين اردبيلی بود ، سفر ديگری از او در تاريخ ثبت نشده است . خود او در اين مورد گفت : من مجاز نيستم خود را آشکار کنم ، او اين سفرش به منطقة شروان به عهد شروان شاه ، پادشاه مغول و پسرش سيامک بود ، اين پدر و پسر هر دو مصمم به نابودی شيخ زاهد بودند . شروان شاه عهد کرده بود که با شمشير ، شيخ و مريدانش را بکشد و خلوتش را درهم بريزد . چون شيخ تصميم شروان شاه را شنيد گفت : " مرگ بزودی گريبان آنها را می گيرد " در اين زمان سيامک به نزد ارغون شاه بود که به دستور او دستگير و در نمد سياه پيچيده شد و آنقدر ماليده شد تا مرد و شروان شاه نيز خود به جنون دچار شد و با شمشير کشيده به ديوارها حمله می کرد تا مرد . پس از شروان شاه ، غازان خان پادشاه مغول شد . غازان خان ارادت خاصی به شيخ زاهد داشت . شيخ زاهد چندين بار با او ملاقات کرد . يکبار شيخ زاهد بمنظور شفاعت از ملک احمد ، اسپهبد گيلان که در شروان زندانی غازان خان بود ، به شروان رفت . شيخ صفی الدين اردبيلی پيشتر به نزد غازان خان رفت و خبر ورود شيخ زاهد را به غازان خان داد . غازان خان خود سواره به استقبال شيخ زاهد شتافت و با عزت و احترام او را به بارگاه خود برد و ملک احمد را به بخشيد . شيخ زاهد در امر دين فوق العاده سخت گير و از گدايی متنفر و بيزار بود . روزی به مؤذن خوش آوازش گفت : آوازات نه آواز هميشگی است . مؤذن گفت : امروز تکه نانی از کسی بخواستم و بخوردم . شيخ ناراحت شد و گفت : کسی که در گدايی بر خود بگشايد صحبت ما را نشايد و ديگر هرگز اجازه نداد که او نمازش را اذان بگويد . مسألة جانشينی و خلافت شيخ زاهد اهميت بسياری داشت و کسان بسياری بودند که خود را به حق شايستة جانشينی او می دانستند ، ولی نظر شيخ زاهد متوجه صفی الدين مريد و داماد او بود و اين رشک و حسادت مريدان او را بر می انگيخت ، لذا به شيخ زاهد پيشنهاد می کردند که شيخ جمال الدين علی را به جانشينی خود برگزيند . شيخ زاهد گفت : " در اين کار بايد موافق مرادالله بودن . " من اکنون مراتب اخلاص هر دو را به شمار نشان می دهم ، می دانيد که جمال الدين علی در اتاقی ديگر و صفی الدين در اردبيل و در فاصله نيم فرسنگی ماست . اکنون هر دو را صدا می زنم و سه بار جمال الدين را صدا کرد و پاسخی نگرفت . آنگاه صفی الدين را صدا کرد و پاسخ گرفت طوری که همه حضار شنيدند و فوری صفی الدين به نزدش آمد . شيخ زاهد گفت : صفی کجا بودی ؟ صفی الدين گفت : در خلوت . شيخ زاهد گفت چرا آمدی ؟ صفی الدين گفت : شيخ صدا فرمود آمدم . آنگاه شيخ به پيروانش گفت : علی در کنار من به های من هوی نگفت ولی صفی از نيم فرسنگی راه ، به گوش جان صدای مرا شنيد ! حال چه می گوييد ؟ کداميک از اين دو بايد مسندنشين ارشاد خلق شود . همگی گفتند : صفی الدين . شيخ زاهد گيلانی در اواخر عمر پس از سال ها ارشاد و هدايت و دستگيری خلق از دو چشم خود نابينا شد . از اين روی هميشه صفی الدين را به نزد خود نگه می داشت . شيخ می خواست روزهای آخر عمر خود را در زادگاه خود يعنی سياه او رود باشد و در همانجا بميرد و مدفون شود . شيخ زاهد نظر داماد و شاگرد و جانشين خود صفی الدين اردبيلی و ديگران را نيز جويا شد . شيخ صفی الدين اردبيلی و ديگران چون علاقة شيخ را به زادگاه خود سياه او رود می دانستند وسايل حرکت او را به سياه او رود فراهم نمودند و او را بدانجا رسانيدند . شيخ زاهد گيلانی پس از14 روز اقامت در سياه او رود بالاخره در رجب سال 700 هجری قمری (658 خورشيدی) و در سن 85 سالگی جان به جان آفرين تسليم کرد . شيخ صفی الدين اردبيلی او را غسل و تدفين کرد و در سياه او رود به آغوش خاک سپرد و بر مزارش بنايی با شکوه ساخت . در سال 892 هجری قمری (850 خورشيدی) يعنی 192 سال بعد ، سلطان حيدر صفوی پدر شاه اسماعيل صفوی ، مؤسس و بنيانگذار سلسلة صفويه در اردبيل خواب ديد که شيخ زاهد گيلانی او را در خواب مخاطب ساخته و می گويد : عنقريب دريا مزار مرا فرا خواهد گرفت و مزارم در آب فرو خواهد رفت . و وی را فرمان داد که تربت او را به جايی ديگر که مصون باشد ببرد . سلطان حيدر از اردبيل به شيروان رفت و از آنجا بنايان و نجار به کشتی نشست و به گيلان آمد و جسد شيخ را از سياه او رود به دامنة کوهی در قريه شيخان ور لاهيجان انتقال داد و بقعه ای عالی برای او بنا کرد . مزاری که امروز در دو کيلومتری جاده لاهيجان به لنگرود با بنايی زيبا و گنبدی چهارگوش بر دامنة کوه ديده می شود ، همان بناست . علت آوردن جنازة شيخ زاهد گيلانی به لاهيجان بدين جهت بود که آنزمان در لاهيجان مريدان شيخ زاهد بسيار بودند و همين دليل است که شاه اسماعيل اول ، مؤسس سلسلة صفويان ، در زمان کودکی که با مادرش در شيراز تبعيد بودند فرار می کند و به لاهيجان می آيد و تا سن 13 سالگی به مدت 6 تا 8 سال در اين شهر می ماند و حاکم لاهيجان (ميراز علی کارکيا) که از مريدان شيخ زاهد گيلانی بود از او برای جلوس بر تخت سلطنت حمايت می کند . گنبد بقعه شيخ زاهد گيلانی هرمی شکل با کاشيهای بسيار ظريف می باشد . شايد تنها راهی که برای باقی ماندن اين گنبد به نظر معماران آن زمان رسيد اين بود که گنبد را به شکل هرم بسازند تا با توجه به شرايط آب و هوايی لاهيجان ، آب باران بسرعت از روی گنبد آن بگذرد و رطوبتی باقی نماند . بنای گنبد از نظر ساختمان منحصر به فرد بوده و شاهکار فن معماری عصر صفويه است . وجه تسميه و نامگذاری شيخان بر يا شيخان ور به اين نام اين است که در اين مکان دو شيخ آرميده اند يکی شيخ زاهد گيلانی و ديگيری شيخ سيد رضی بن مهدی باشکجانی که در سال 834 هجری قمری از دنيا رفت . مزار شيخ زاهد گيلانی در شيخان بر لاهيجان دارای صندوق چوبی با کنده کاری های بسيار زيبا بود که ه . ل . رابينو - قنسول انگليسی در رشت - در کتاب " دار المزار ولايات گيلان " معتقد است که يکی از آتش سوزی های قبل از او (1331 ه . ق) طعمه حريق شده است و مرحوم استاد سعيد نفيسی که در سال 1306 خورشيدی خود از اين بقعه ديدن کرده است ، نيز معتقد است که در حريق سال 1282 يا 1292 ه . ق و يا بين آنها ، صندوق چوبی مرقد از بين رفته است . بعد از آن ظاهراً صندوق چوبی ای را که بر مزار شيخ سيد رضی باشکجانی بود ، بر بالای مزار شيخ زاهد گيلانی قرار دادند . علاوه بر اين دو مرقد ، قبر ديگری که روی آن را با کاشی های يکرنگ پوشانيده اند و قسمت بالای آن به شکل گهواره می باشد نيز وجود دارد که بنا به گفتة اهالی محل مقبرة غلام شيخ زاهد گيلانی است . اما رابينو متعقد است که قبر يکی از دختران امير تيمور گورکانی می باشد که با توجه به شکل خاص قسمت فوقانی که به شکل گهواره است ، نظر رابينو می توانست درست تر باشد .
دسته بندی :
خبرها

خبر های مهم

نمایشگر دسته ای مطالب

27 08 2022

ترجمه کتاب سیستم ها و تجهیزات تکنولوژی فرایند توسط عضو هیات علمی دانشگاه گیلان

کتاب سیستم ها و تجهیزات تکنولوژی فرایند ترجمه دکتر ناز چائی بخش لنگرودی عضو هیات علمی گروه شیمی دانشگاه گیلان و لیلا ارشادی افشار، ریحانه رحیم‌پور لنگرودی و سید مهدی میرباهوش توسط اداره چاپ و نشر دانشگاه گیلان منتشر شد. این کتاب ترجمه چاپ سوم این اثر تألیف دکتر چارلز ای توماس است که نتیجه سال‌ها تحقیق وی در زمینه تکنولوژی فرایند و آموزش تکنسین‌ها و کتابی منحصربه‌فرد برای تقویت استراتژی‌های یادگیری دانشجویان است. این کتاب شامل موضوعات کاربردی مورد استفاده در صنایع بوده و در آن با استفاده از تصاویر و دیاگرام‌های مفید و اطلاعاتی کاملاً به‌روز در زمینه سیستم‌ها و تجهیزات صنعتی، به افزایش اطلاعات و دانش مخاطبین پرداخته شده است. این کتاب با توجه به مطالب مندرج در آن، مرجع بسیار خوبی برای تکنسین‌های شاغل در صنایع و افرادی است که در حال یادگیری اصول و مفاهیم تکنولوژی فرایند هستند تا به آسانی با سیستم ها و عملیات واحدهای فرایندی نظیر مبدل‌های حرارتی، برج‌های خنک‌کن، برج های تقطیر، دیگ‌های بخار، ابزار دقیق، کوره‌ها، راکتورها و ... آشنا شوند. همچنین این کتاب به‌عنوان یک کتاب درسی برای دوره کارشناسی در رشته‌های مهندسی توصیه می‌شود.  

09 08 2022

موفقیت نشریات علمی دانشگاه گیلان در آخرین ارزیابی کمیسیون نشریات وزارت علوم

بر اساس آخرین ارزیابی و رتبه بندی صورت گرفته توسط کمیسیون نشریات وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در سال 1400، از مجموع 18 نشریه علمی دانشگاه گیلان، 3 نشریه علمی موفق به کسب رتبه "بین المللی" و 2 نشریه موفق به کسب رتبه "الف" شده اند؛ همچنین 12 نشریه علمی حائز رتبه "ب" شده و  یک نشریه رتبه "ج" را به دست آورده است. شایان ذکر است دو نشریه Caspian Journal of Environmental Sciences (CJES) و Journal of Mathematical Modeling (JMM) برای دومین سال متوالی موفق به کسب رتبه "بین المللی" شده و نشریه "علوم و تحقیقات بذر ایران" برای سومین سال متوالی رتبه "الف" را از آن خود کرده است، همچنین نشریه "تحقیقات تولیدات دامی" برای دومین سال متوالی رتبه "الف" را به دست آورده و نشریه انگلیسی زبان Journal of Algebra and Related Topics برای اولین بار مورد ارزیابی کمیسیون قرار گرفته و رتبه "بین المللی" را کسب نموده است. روابط عمومی دانشگاه گیلان این موفقیت علمی را به کلیه دست اندرکاران، عوامل اجرایی، اعضای گروه دبیران نشریات فوق الذکر و جامعه دانشگاهی دانشگاه گیلان تبریک می گوید.   قابل ذکر است علاقه مندان می توانند با مراجعه به نشانی اینترنتی https://journals.guilan.ac.ir اطلاعات تکمیلی در خصوص هر یک از نشریات را دریافت نمایند.

25 07 2022

قرار گرفتن دانشگاه گیلان در میان برترین های نظام رتبه بندی موضوعی ISC

مؤسسه استنادی علوم و پایش علم و فناوری (ISC)، رتبه بندی دانشگاه های جهان را در سال 2021 بر اساس حوزه های موضوعی منتشر نمود. در این رتبه بندی 42 دانشگاه از ایران حضور دارند که در حوزه های مختلف موضوعی حائز رتبه شده اند. رتبه دانشگاه گیلان بدین قرار است: حوزه علوم کشاورزی (600-501)، ریاضیات (700-601)، مهندسی عمران (300-251)، مهندسی مکانیک (350-301)، مهندسی مـواد ( 700-601) و کشاورزی، جنگلـداری و شیلات ( 300-251). در این رتبه بندی، کلیه حوزه های موضوعی در 6 رده اصلی و  39 زیر رده قرار می گیرد. 6 رده اصلی در این نظام رتبه بندی عبارت است از: علوم طبیعی، مهندسی و فناوری، علوم پزشکی و بهداشت، علوم کشاورزی، علوم اجتماعی و علوم انسانی. در رتبه بندی موضوعیISC، دانشگاه های هدف به منظور رتبه بندی در هر حوزه موضوعی، دانشگاه هایی هستند که به لحاظ تعداد انتشارات در آن حوزه جزو 700 دانشگاه اول جهان باشند و در بازه زمانی سه ساله، حداقل 150 مدرک در هر حوزه موضوعی منتشر نموده و در پایگاه InCite ثبت شده باشد. این رتبه بندی بر اساس سه معیار کلی پژوهش (70 امتیاز) ، فعالیت های بین المللی (15 امتیاز) و نوآوری(15 امتیاز)  انجام می گیرد. معیار پژوهش به دلیل اهمیتی که دارد بیشترین وزن را به خود اختصاص داده است.