فرا رسیدن عید سعید قربان بر همه مسلمانان جهان مبارک باد.

04 10 2014
کد خبر : 3296392
تعداد بازدید : 210
صدای پای عید می آید. عید قربان عید پاک ترین عیدها است عید سر سپردگی و بندگی است. عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است. عید قربان عید نزدیک شدن دلهایی است که به قرب الهی رسیده اند. عید قربان عید بر آمدن روزی نو و انسانی نو است.

  و اکنون در منايي، ابراهيمي، و اسماعيلت را به قربانگاه آورده ای اسماعيل تو کيست؟ چيست؟ مقامت؟ آبرويت؟ موقعيتت، شغلت؟ پولت؟ خانه ات؟ املاکت؟ ... ؟

اين را تو خود می داني، تو خود آن را، او را – هر چه هست و هر که هست – بايد به منا آوری و برای قرباني، انتخاب کني، من فقط می توانم " نشانيها " يش را به تو بدهم:

آنچه تو را، در راه ايمان ضعيف می کند، آنچه تو را در "رفتن"، به "ماندن" می خواند، آنچه تو را، در راه "مسئوليت" به ترديد می افکند، آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است، آنچه دلبستگی اش نمی گذارد تا " پيام" را بشنوي، تا حقيقت را اعتراف کني، آنچه ترا به "فرار" می خواند آنچه ترا به توجيه و تاويل های مصلحت جويانه می کشاند، و عشق به او، کور و کرت می کند ابراهيمی و "ضعف اسماعيلي" ات، ترا بازيچه ابليس می سازد. در قله بلند شرفی و سراپا فخر و فضيلت، در زندگی ات تنها يک چيز هست که برای بدست آوردنش، از بلندی فرود می آيي، برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهيم وارت را از دست می دهي، او اسماعيل توست، اسماعيل تو ممکن است يک شخص باشد، يا يک شيء، يا يک حالت، يک وضع، و حتي، يک " نقطه ضعف"!

اما اسماعيل ابراهيم، پسرش بود!

سالخورده مردی در پايان عمر، پس از يک قرن زندگی پر کشاکش و پر از حرکت، همه آوارگی و جنگ و جهاد و تلاش و درگيری با جهل قوم و جور نمرود و تعصب متوليان بت پرستی و خرافه های ستاره پرستی و شکنجه زندگی. جوانی آزاده و روشن و عصيانی در خانه پدری متعصب و بت پرست و بت تراش! و در خانه اش زنی نازا، متعصب، اشرافي: سارا.

و اکنون، در زير بار سنگين رسالت توحيد، در نظام جور و جهل شرک، و تحمل يک قرن شکنجه "مسئوليت روشنگری و آزادي"، در "عصر ظلمت و با قوم خوکرده با ظلم"، پير شده است و تنها، و در اوج قله بلند نبوت، باز يک " بشر" مانده است و در پايان رسالت عظيم خدايی اش، يک " بنده خدا" ، دوست دارد پسری داشته باشد، اما زنش نازا است و خودش، پيری از صد گذشته، آرزومندی که ديگر اميدوار نيست، حسرت و يأس جانش را می خورد، خدا، بر پيری و نااميدی و تنهايی و رنج اين رسول امين و بنده وفادارش – که عمر را همه در کار او به پايان آورده است، رحمت می آورد و از کنيز سارا – زنی سياه پوست –  به او يک فرزند می بخشد، آن هم يک پسر! اسماعيل، اسماعيل، برای ابراهيم، تنها يک پسر، برای پدر، نبود، پايان يک عمر انتظار بود، پاداش يک قرن رنج، ثمره يک زندگی پرماجرا، تنها پسر جوان يک پدر پير، و نويدی عزيز، پس از نوميدی تلخ.

و اکنون، در برابر چشمان پدر – چشمانی که در زير ابروان سپيدی که بر آن افتاده، از شادي، برق می زند – می رود و در زير باران نوازش و آفتاب عشق پدری که جانش به تن او بسته است، می بالد و پدر، چون باغبانی که در کوير پهناور و سوخته ی حياتش، چشم به تنها نو نهال خرّم و جوانش دوخته است، گويی روئيدن او را، می بيند و نوازش عشق را و گرمای اميد را در عمق جانش حس می کند.

در عمر دراز ابراهيم، که همه در سختی و خطر گذشته، اين روزها، روزهای پايان زندگی با لذت " داشتن اسماعيل" می گذرد، پسری که پدر، آمدنش را صد سال انتظار کشيده است، و هنگامی آمده است که پدر، انتظارش نداشته است!

اسماعيل، اکنون نهالی برومند شده است، جوانی جان ابراهيم، تنها ثمر زندگی ابراهيم، تمامی عشق و اميد و لذت پيوند ابراهيم!

در اين ايام ، ناگهان صدايی می شنود :

"ابراهيم! به دو دست خويش، کارد بر حلقوم اسماعيل بنه و بکُش"!

مگر می توان با کلمات، وحشت اين پدر را در ضربه آن پيام وصف کرد؟

ابراهيم، بنده ی خاضع خدا، برای نخستين بار در عمر طولانی اش، از وحشت می لرزد، قهرمان پولادين رسالت ذوب می شود، و بت شکن عظيم تاريخ، درهم می شکند، از تصور پيام، وحشت می کند اما، فرمان فرمان خداوند است. جنگ! بزرگترين جنگ، جنگِ در خويش، جهاد اکبر! فاتح عظيم ترين نبرد تاريخ، اکنون آشفته و بيچاره! جنگ، جنگ ميان خدا و اسماعيل، در ابراهيم.

دشواری "انتخاب"!

کدامين را انتخاب می کنی ابراهيم؟! خدا را يا خود را ؟ سود را يا ارزش را؟ پيوند را يا رهايی را؟ لذت را يا مسئوليت را؟ پدری را يا پيامبری را؟ بالاخره، "اسماعيلت" را يا " خدايت" را؟

انتخاب کن! ابراهيم.

در پايان يک قرن رسالت خدايی در ميان خلق، يک عمر نبوتِ توحيد و امامتِ مردم و جهاد عليه شرک و بنای توحيد و شکستن بت و نابودی جهل و کوبيدن غرور و مرگِ جور، و از همه جبهه ها پيروز برآمدن و از همه مسئوليت ها موفق بيرون آمدن و هيچ جا، به خاطر خود درنگ نکردن و از راه، گامي، در پی خويش، کج نشدن و از هر انساني، خدايی تر شدن و امت توحيد را پی ريختن و امامتِ انسان را پيش بردن و همه جا و هميشه، خوب امتحان دادن ...

ای ابراهيم! قهرمان پيروز پرشکوه ترين نبرد تاريخ! ای روئين تن، پولادين روح، ای رسولِ اُلوالعَزْم، مپندار که در پايان يک قرن رسالت خدايي، به پايان رسيده اي! ميان انسان و خدا فاصله ای نيست، "خدا به آدمی از شاهرگ گردنش نزديک تر است"، اما، راه انسان تا خدا، به فاصله ابديت است، لايتناهی است! چه پنداشته اي؟

اکنون ابراهيم است که در پايان راهِ دراز رسالت، بر سر يک "دو راهي" رسيده است: سراپای وجودش فرياد می کشد: اسماعيل! و حق فرمان می دهد: ذبح! بايد انتخاب کند!

"اين پيام را من در خواب شنيدم، از کجا معلوم که ..."! ابليسی در دلش "مهر فرزند" را بر می افروزد و در عقلش، " دليل منطقي" می دهد.

اين بار اول، "جمره اولي"، رمی کن! از انجام فرمان خود داری می کند و اسماعيلش را نگاه می دارد،

 "ابراهيم، اسماعيلت را ذبح کن"!

اين بار، پيام صريح تر، قاطع تر! جنگ در درون ابراهيم غوغا می کند. قهرمان بزرگ تاريخ بيچاره ای است دستخوش پريشاني، ترديد، ترس، ضعف،پرچمدار رسالت عظيم توحيد، در کشاش ميان خدا و ابليس، خرد شده است و درد، آتش در استخوانش افکنده است.

روز دوم است، سنگينی "مسئوليت"، بر جاذبه ی "ميل" ، بيشتر از روز پيش می چربد. اسماعيل در خطر افتاده است و نگهداريش دشوارتر.

ابليس، هوشياری و منطق و مهارت بيشتری در فريب ابراهيم بايد بکار زند. از آن "ميوه ی ممنوع" که به خورد "آدم" داد!

ابليس در دلش "مهر فرزند" را بر می افروزد و در عقلش "دليل منطقي" می دهد.

"اما ... من اين پيام را در خواب شنيدم، از کجا معلوم که ..."؟

اين بار دوم، "جمره وسطي"، رمی کن!

از انجام فرمان خودداری می کند و اسماعيل را نگه می دارد.

"ابراهيم! اسماعيلت را ذبح کن"! صريح تر و قاطع تر.

ابراهيم چنان در تنگنا افتاده است که احساس می کند ترديد در پيام، ديگر توجيه نيست، خيانت است، مرز "رشد" و "غي" چنان قاطعانه و صريح، در برابرش نمايان شده است که از قدرت و نبوغ ابليس نيز در مغلطه کاري، ديگر کاری ساخته نيست. ابراهيم مسئول است، آري، اين را ديگر خوب می داند، اما اين مسئوليت تلخ تر و دشوارتر از آنست  که به تصور پدری آيد. آن هم سالخورده پدري، تنها، چون ابراهيم!

و آن هم ذبح تنها پسري، چون اسماعيل!

کاشکی ذبح ابراهيم می بود، به دست اسماعيل،  چه آسان! چه لذت بخش! اما نه، اسماعيلِ جوان بايد بميرد و ابراهيمِ پير بايد بماند.، تنها، غمگين و داغدار...

ابراهيم، هر گاه که به پيام می انديشد، جز به تسليم نمی انديشد، و ديگر اندکی ترديد ندارد، پيام پيام خداوند است و ابراهيم، در برابر او، تسليمِ محض!

اکنون، ابراهيم دل از داشتن اسماعيل برکنده است، پيام پيام حق است. اما در دل او، جای لذت" داشتن اسماعيل" را، درد "از دست دادنش" پر کرده است. ابراهيم تصميم گرفت، انتخاب کرد، پيداست که "انتخابِ" ابراهيم، کدام است؟ "آزادی مطلقِ بندگی خداوند"!

ذبح اسماعيل! آخرين بندی که او را به بندگی خود می خواند!

ابتدا تصميم گرفت که داستانش را با پسر در ميان گذارد، پسر را صدا زد، پسر پيش آمد، و پدر، در قامت والای اين "قربانی خويش" می نگريست!

اسماعيل، اين ذبيح عظيم! اکنون در منا، در خلوتگاهِ سنگی آن گوشه، گفتگوی پدری و پسري!

پدری برف پيری بر سر و رويش نشسته، ساليان دراز بيش از يک قرن، بر تن رنجورش گذشته، و پسري، نوشکفته و نازک!

آسمانِ شبه جزيره، چه می گويم؟ آسمانِ جهان ، تاب ديدن اين منظره را ندارد. تاريخ، قادر نيست بشنود. هرگز، بر روی زمين چنين گفتگويی ميان دو تن، پدری و پسري، در خيال نيز نگذشته است. گفتگويی اين چنين صميمانه و اين چنين هولناک!

-"اسماعيل، من در خواب ديدم که تو را ذبح می کنم..."!

اين کلمات را چنان شتابزده از دهان بيرون می افکند که خود نشنود، نفهمد. زود پايان گيرد. و پايان گرفت و خاموش ماند، با چهره ای هولناک و نگاههای هراسانی که از ديدار اسماعيل وحشت داشتند!

اسماعيل دريافت، بر چهره ی رقت بار پدر دلش بسوخت، تسليتش داد:

-"پدر! در انجامِ فرمانِ حق ترديد مکن، تسليم باش، مرا نيز در اين کار تسليم خواهی يافت و خواهی ديد که – اِنْ شاءَالله – از – صابران خواهم بود"!

ابراهيم اکنون، قدرتی شگفت انگيز يافته بود. با اراده ای که ديگر جز به نيروی حق پرستی نمی جنبيد و جز آزادی مطلق نبود، با تصميمی قاطع، به قامت برخاست، آنچنان تافته و چالاک که ابليس را يکسره نوميد کرد، و اسماعيل – جوانمردِ توحيد – که جز آزادی مطلق نبود، و با اراده ای که ديگر جز به نيروی حق پرستی نمی جنبيد، در تسليم حق، چنان نرم و رام شده بود که گوي، يک " قربانی آرام و صبور" است!

پدر کارد را بر گرفت، به قدرت و خشمی وصف ناپذير، بر سنگ می کشيد تا تيزش کند!

مهر پدری را، درباره عزيزترين دلبندش در زندگي، اين چنين نشان می داد، و اين تنها محبتی بود که به فرزندش می توانست کرد. با قدرتی که عشق به روح می بخشد، ابتدا، خود را در درون کُشت، و رگ جانش را در خود گسست و خالی از خويش شد، و پر از عشقِ به خداوند.

زنده ای که تنها به خدا نفس می کشد!

آنگاه، به نيروی خدا برخاست، قربانی جوان خويش را – که آرام و خاموش، ايستاده بود، به قربانگاه برد، بر روی خاک خواباند،  زير دست و پای چالاکش را گرفت، گونه اش را بر سنگ نهاد، بر سرش چنگ زد، - دسته ای از مويش را به مشت گرفت، اندکی به قفا خم کرد، شاهرگش بيرون زد، خود را به خدا سپرد، کارد را بر حلقوم قربانيش نهاد، فشرد، با فشاری غيظ آميز، شتابی هول آور، پيرمرد تمام تلاشش اين است که هنوز بخود نيامده، چشم نگشوده، نديده، در يک لحظه  "همه او" تمام شود، رها شود، اما...

آخ! اين کارد!

اين کارد... نمی برد!

آزار می دهد،

اين چه شکنجه ی بی رحمی است!

کارد را به خشم بر سنگ می کوبد!

همچون شير مجروحی می غرد، به درد و خشم، برخود می پيچد، می ترسد، از پدر بودنِ خويش بيمناک می شود، برق آسا بر می جهد و کارد را چنگ می زند و بر سر قربانی اش، که همچنان رام و خاموش، نمی جنبد دوباره هجوم می آورد،

که ناگهان،

گوسفندي!

و پيامی که:

" ای ابراهيم! خداوند از ذبح اسماعيل درگذشته است، اين گوسفند را فرستاده است تا بجای او ذبح کني، تو فرمان را انجام دادي"!

الله اکبر!

يعنی که قربانی انسان برای خدا – که در گذشته، يک سنت رايج دينی بود و يک عبادت – ممنوع! در "ملت ابراهيم" ، قربانی گوسفند، بجای قربانی انسان! و از اين معنی دارتر، يعنی که خدای ابراهيم، همچون خدايان ديگر، تشنه خون نيست. اين بندگان خدای اند که گرسنه اند، گرسنه گوشت! و از اين معنی دارتر، خدا، از آغاز، نمی خواست که اسماعيل ذبح شود، می خواست که ابراهيم ذبح کننده اسماعيل شود، و شد، چه دلير! ديگر، قتل اسماعيل بيهوده است، و خدا، از آغاز می خواست که اسماعيل، ذبيح خدا شود، و شد، چه صبور! ديگر، قتل اسماعيل، بيهوده است! در اينجا، سخن از " نيازِ خدا" نيست، همه جا سخن از " نيازِ انسان" است، و اين چنين است " حکمتِ" خداوند حکيم و مهربان، "دوستدارِ انسان"، که ابراهيم را، تا قله بلند "قربانی کردن اسماعليش" بالا می برد، بی آنکه اسماعيل را قربانی کند! و اسماعيل را به مقام بلند "ذبيح عظيم خداوند" ارتقاء می دهد، بی آنکه بر وی گزندی رسد!

که داستان اين دين، داستان شکنجه و خود آزاری انسان و خون و عطش خدايان نيست داستان "کمال انسان" است، آزادی از بند غريزه است، رهايی از حصار تنگ خودخواهی است، و صعود روح و معراج عشق و اقتدار معجزه آسای اراده بشريست و نجات از هر بندی و پيوندی که تو را بنام يک «انسان مسئول در برابر حقيقت"، اسير می کند و عاجز، و بالأخره، نيل به قله رفيع "شهادت"، اسماعيل وار، و بالاتر از "شهادت" - آنچه در قاموس بشر، هنوز نامی ندارد – ابراهيم وار! و پايان اين داستان؟ ذبح گوسفندي، و آنچه در اين عظيم ترين تراژدی انساني، خدا برای خود می طلبيد؟ کشتن گوسفندی برای چند گرسنه اي!

موسم عيد است. روز شادى مسلمانان. روز قبولى در جشن بندگى خداوند. اى مسلمان حج گزار و اى کسى که در شکوهمندترين آيين دينى از زخارف دنيا دور شدى و به او نزديکتر. ايام حج را نشانه اى از پاکيزگى ، رهايى، آزادگى، آگاهى و معنويت بدان. بدان که زمين سراسر حجى است که تو در آنى و بايد با سادگى، وقوف در جهان درون و بيرون و قربانى کردن همه آرزوهاى پوچ دنيوى، خود را براى سفر بزرگ آماده کنى. انسان مسافر چند روزه کاروان زندگى است.

سلام بر ابراهيم، سلام بر محمد و سلام بر همه بندگان صالح خداوند.

دسته بندی :
مقالات و نکات فرهنگی

خبر های مهم

نمایشگر دسته ای مطالب

27 08 2022

ترجمه کتاب سیستم ها و تجهیزات تکنولوژی فرایند توسط عضو هیات علمی دانشگاه گیلان

کتاب سیستم ها و تجهیزات تکنولوژی فرایند ترجمه دکتر ناز چائی بخش لنگرودی عضو هیات علمی گروه شیمی دانشگاه گیلان و لیلا ارشادی افشار، ریحانه رحیم‌پور لنگرودی و سید مهدی میرباهوش توسط اداره چاپ و نشر دانشگاه گیلان منتشر شد. این کتاب ترجمه چاپ سوم این اثر تألیف دکتر چارلز ای توماس است که نتیجه سال‌ها تحقیق وی در زمینه تکنولوژی فرایند و آموزش تکنسین‌ها و کتابی منحصربه‌فرد برای تقویت استراتژی‌های یادگیری دانشجویان است. این کتاب شامل موضوعات کاربردی مورد استفاده در صنایع بوده و در آن با استفاده از تصاویر و دیاگرام‌های مفید و اطلاعاتی کاملاً به‌روز در زمینه سیستم‌ها و تجهیزات صنعتی، به افزایش اطلاعات و دانش مخاطبین پرداخته شده است. این کتاب با توجه به مطالب مندرج در آن، مرجع بسیار خوبی برای تکنسین‌های شاغل در صنایع و افرادی است که در حال یادگیری اصول و مفاهیم تکنولوژی فرایند هستند تا به آسانی با سیستم ها و عملیات واحدهای فرایندی نظیر مبدل‌های حرارتی، برج‌های خنک‌کن، برج های تقطیر، دیگ‌های بخار، ابزار دقیق، کوره‌ها، راکتورها و ... آشنا شوند. همچنین این کتاب به‌عنوان یک کتاب درسی برای دوره کارشناسی در رشته‌های مهندسی توصیه می‌شود.  

09 08 2022

موفقیت نشریات علمی دانشگاه گیلان در آخرین ارزیابی کمیسیون نشریات وزارت علوم

بر اساس آخرین ارزیابی و رتبه بندی صورت گرفته توسط کمیسیون نشریات وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در سال 1400، از مجموع 18 نشریه علمی دانشگاه گیلان، 3 نشریه علمی موفق به کسب رتبه "بین المللی" و 2 نشریه موفق به کسب رتبه "الف" شده اند؛ همچنین 12 نشریه علمی حائز رتبه "ب" شده و  یک نشریه رتبه "ج" را به دست آورده است. شایان ذکر است دو نشریه Caspian Journal of Environmental Sciences (CJES) و Journal of Mathematical Modeling (JMM) برای دومین سال متوالی موفق به کسب رتبه "بین المللی" شده و نشریه "علوم و تحقیقات بذر ایران" برای سومین سال متوالی رتبه "الف" را از آن خود کرده است، همچنین نشریه "تحقیقات تولیدات دامی" برای دومین سال متوالی رتبه "الف" را به دست آورده و نشریه انگلیسی زبان Journal of Algebra and Related Topics برای اولین بار مورد ارزیابی کمیسیون قرار گرفته و رتبه "بین المللی" را کسب نموده است. روابط عمومی دانشگاه گیلان این موفقیت علمی را به کلیه دست اندرکاران، عوامل اجرایی، اعضای گروه دبیران نشریات فوق الذکر و جامعه دانشگاهی دانشگاه گیلان تبریک می گوید.   قابل ذکر است علاقه مندان می توانند با مراجعه به نشانی اینترنتی https://journals.guilan.ac.ir اطلاعات تکمیلی در خصوص هر یک از نشریات را دریافت نمایند.

25 07 2022

قرار گرفتن دانشگاه گیلان در میان برترین های نظام رتبه بندی موضوعی ISC

مؤسسه استنادی علوم و پایش علم و فناوری (ISC)، رتبه بندی دانشگاه های جهان را در سال 2021 بر اساس حوزه های موضوعی منتشر نمود. در این رتبه بندی 42 دانشگاه از ایران حضور دارند که در حوزه های مختلف موضوعی حائز رتبه شده اند. رتبه دانشگاه گیلان بدین قرار است: حوزه علوم کشاورزی (600-501)، ریاضیات (700-601)، مهندسی عمران (300-251)، مهندسی مکانیک (350-301)، مهندسی مـواد ( 700-601) و کشاورزی، جنگلـداری و شیلات ( 300-251). در این رتبه بندی، کلیه حوزه های موضوعی در 6 رده اصلی و  39 زیر رده قرار می گیرد. 6 رده اصلی در این نظام رتبه بندی عبارت است از: علوم طبیعی، مهندسی و فناوری، علوم پزشکی و بهداشت، علوم کشاورزی، علوم اجتماعی و علوم انسانی. در رتبه بندی موضوعیISC، دانشگاه های هدف به منظور رتبه بندی در هر حوزه موضوعی، دانشگاه هایی هستند که به لحاظ تعداد انتشارات در آن حوزه جزو 700 دانشگاه اول جهان باشند و در بازه زمانی سه ساله، حداقل 150 مدرک در هر حوزه موضوعی منتشر نموده و در پایگاه InCite ثبت شده باشد. این رتبه بندی بر اساس سه معیار کلی پژوهش (70 امتیاز) ، فعالیت های بین المللی (15 امتیاز) و نوآوری(15 امتیاز)  انجام می گیرد. معیار پژوهش به دلیل اهمیتی که دارد بیشترین وزن را به خود اختصاص داده است.