مسأله‌ى وحدت حوزه و دانشگاه از دیدگاه مقام معظم رهبری

17 12 2014
کد خبر : 3293647
تعداد بازدید : 895
مقام معظم رهبری : مسأله‌ى وحدت حوزه و دانشگاه به اعتقاد من يکى از اساسى‌ترين و پيچيده‌ترين و عميق‌ترين مسائل انقلاب است.

بخش‌هايی از بيانات مقام معظم رهبری به مناسبت 27 آذر، روز وحدت حوزه و دانشگاه به اين شرح است
وحدت حوزه و دانشگاه، يعني: وحدت در اهداف کلى، وحدت در کامل ساختن اين ملت و اين کشور و حرکت با يکديگر و عبور در دو خط موازى، بدون اصطکاک با هم؛ يعنى هر دو، کار خودشان را بکنند؛اما براى يک هدف و آن هدف، ساختن و کامل کردن ملت و کشور ايران است. اين‌طور بايد حرکت کرد. 
وحدت حوزه و دانشگاه، يعنى وحدت در هدف. هدف اين است که همه به سمت ايجاد يک جامعه‌ى اسلامى پيشرفته‌ى مستقل، جامعه‌ى امام، جامعه‌ى پيشاهنگ، جامعه‌ى الگو، ملت شاهد - ملتى که مردم دنيا با نگاه به او جرأت پيدا کنند، تا فکر تحول را در ذهن خودشان بگذرانند و در عملشان پياده کنند - حرکت نمايند. 
وحدت حوزه و دانشگاه عبارت از اين است که ما اين دو کانون علمى، اين دو مرکز تعليم و تعلم را از لحاظ اخلاق حاکم بر آنها، از لحاظ سيستم و سازماندهى حاکم بر آنها، و از لحاظ برخى از محتواها به هم نزديک کنيم. 
امروز هيچ کس انتظار يک دانشگاه خلق الساعه‌ى صد در صد اسلامى را ندارد، اما همه انتظار دارند که جهت حرکت، به سوى ايجاد يک دانشگاه صد در صد اسلامى باشد. اين منظور حاصل نخواهد آمد مگر با وحدت عميق و عملى حوزه و دانشگاه و روحانى و دانشجو و اين يک ضرورت و نياز انقلابى است. 
يکى از عزيزترين دستاوردهاى انقلاب اسلامى اين بود که دو بخش عظيم فرهنگى که سالها تلاش شده بود از هم دور باشند [ - حوزه و دانشگاه - ]... با هم متّحد شدند. 
در کشور ما، هزار سال علم و دين در کنار يکديگر بودند. علما و پزشکان ومنجمان و رياضيدانهاى بزرگ تاريخ ما - آن کسانى که امروز نامشان و اکتشافاتشان هنوز در دنيا مطرح است - جزو علماى باللّه و صاحبان دين و متفکران دينى بودند. ابن سينايى که هنوز کتاب طب او در دنيا به عنوان يک کتاب زنده‏ى علمى مطرح است و در شؤون مختلف به عنوان يک چهره‏ ى برجسته‏ ى تاريخ بشر، در همه‏ى صحنه‏ هاى علمى دنيا در اين هزار سال مطرح بوده و هنوز هم مطرح است و بعضى کارها در تاريخچه‏ ى علم به نام او ثبت شده، يک عالم دينى هم بوده است. محمّدبن زکرياى رازى و ابوريحان‏ بيرونى و ديگر علما و دانشمندان و متفکران و مکتشفان و مخترعان دنياى اسلام نيز همين‏طور بوده ‏اند. اين، وضع کشور ما و دنياى اسلام بود.
تا وقتى‏که دين حاکم بود و صحنه‏ى زندگى مردم، از دين و نفوذ معنوى آن بکلى‏خالى نشده بود، وضع اين‏گونه بود. از وقتى که اروپاييها و غربيها و سياستمداران صهيونيست و متفکرانى که براى نابودى دنياى اسلام نقشه مى‏کشيدند، دانش را همراه با سياست وارد کشور ما کردند، علم را از دين جدا نمودند و نتيجتا رشته‏ ى دين، يک رشته‏ ى خالى از علم شد و رشته‏ ى علم، يک رشته‏ ى خالى از دين گشت. 
در حوزه‏ هاى علمى، دروس علم با پيشرفتهاى جديد راه داده نشد. دنبال اين بايد گشت که چرا در دهه‏ هاى اين قرن و قرن گذشته، فراگرفتن دانشهاى غيردينى -همين علوم رايج که قبل از آن در حوزه ‏ها تعليم و تعلم مى‏شد - در حوزه‏ ها نيامد و چرا علما که خود متفکران و ورّاث و صاحبان همين علوم در دوره‏ هاى گذشته بودند، آنها را طرد کردند؟ دو مؤثر و عامل وجود داشت و هر دو مربوط مى‏شد به اين که غربيها متصدى و صاحب علم و دانش طبيعى در محيط عالَم شده بودند. اين دو مؤثر، يکى اين بود که علماى دين، علمى را که به وسيله‏ى دشمنان دين و کفار مى‏خواست ترويج بشود، با چشم بدبينى نگاه و طرد مى‏کردند. عامل دوم اين بود که همان دشمنان و همان کفار، حاضر نبودند علم را که در اختيار آنها بود، به داخل حوزه ‏هاى علميه - که مرکز دين بود - راه و نفوذ بدهند. هر دو از يکديگر گريزان و با يکديگر دشمن بودند و علت اصلى هم اين بود که در همه جاى عالم و از جمله در کشورهاى اسلامى، علم در دست سياستهاى ضد دين يک ابزار بود. 

قرن نوزدهم، قرن طرد دين از صحنه‏ ى زندگى‏

قرن نوزدهم که اوج تحقيقات علمى در عالم غرب مى‏باشد، عبارت از قرن جدايى از دين و طرد دين از صحنه‏ ى زندگى است. اين تفکر، در کشور ما هم اثر گذاشت و پايه‏ ى اصلى دانشگاه ما بر مبناى غير دينى گذاشته شد. علما از دانشگاه روگردان شدند و دانشگاه هم از علما و حوزه‏هاى علميه روگردانيدند. اين پديده‏ى مرارتبار، هم در حوزه‏ى علميه و هم در دانشگاهها سوء اثر گذاشت. در حوزه‏ هاى علميه سوء اثر گذاشت؛ زيرا علماى دين را صرفا به مسايل ذهنى دينى - ولاغير - محدود و محصور کرد و آنها را از تحولات دنياى خارج بى خبر نگه داشت. پيشرفتهاى علم از نظر آنها پوشيده ماند و روح تحول‏ گرايى و ضرورت تحول در فقه اسلام و استنباط احکام دينى - که همواره در تحولات عظيم جهانى، چنين تحولى در استنباط دين و فقه اسلام وجود داشته است و فقه براى رفع نياز جامعه، مستند به قرآن و سنت است - در حوزه‏ ها از بين رفت. حوزه‏ ها از واقعيت زندگى و حوادث دنياى خارج و تحولات عظيمى که به وقوع مى‏پيوست، بى‏خبر ماندند و به يک سلسله مسايل فقهى و غالبا فرعى محدود شدند. مسايل اصلى فقه - مثل جهاد و تشکيل حکومت و اقتصاد جوامع اسلامى و خلاصه فقه حکومتى - منزوى و متروک و «نسيا منسيّا» شد و به مسايل فرعى و فرع الفرع و غالبا دور از حوادث و مسايل مهم زندگى، توجه بيشترى گرديد. اين، ضربه ا‏يى بود که به حوزه‏ هاى علميه وارد آمد و دست سياستها هم از اين استفاده کرد و با تبليغات و روش هاى شيطنت‏ آميز، هر چه توانستند حوزه‏ ها را از تحولات زندگى دورتر کردند. 

دانشگاه ما در دست کسانى بود که از دين بهره‏ ايى نداشتند.

و اما دانشگاه - که خشت اولش از حوزه‏ ى علميه و دين جدا نهاده شده بود - در مشت کسانى افتاد که نه از دين و نه از اخلاق اسلامى و نه از اخلاق سياسى و نه از احساس وجدان يک شهروند نسبت به کشور و ملت شان بهره‏ ايى نداشتند. در طول هفتاد سال اخير، به جز عده‏ ى معدودى از قبيل اميرکبير و بعدها هم چند نفرى که بسيار معدود بودند، بيشتر کسانى که زمام امور تحصيلات عاليه در اين کشور به‏دست آنها بوده است و مسايل آموزش عالى به اراده و تدبير آنها ارتباط پيدا مى‏کرده، بقيه کسانى بوده ‏اند که منافع ملت ايران در مقابل منافع بيگانگان، براى آنها از هيچ رجحانى برخوردار نبود و بيشتر به فکر چيزهاى ديگرى بودند تا آينده‏ى اين ملت و اين کشور! 
اين تصادفى نيست که ملت ايران، با آن سابقه‏ ى تاريخى علمى و با اين استعداد درخشانى که دارد (همه‏ ى کسانى که روى مسايل ملتها کار کرده‏اند و ما اطلاع داريم، درباره‏ى ملت ايران گفته ‏اند که اين ملت، داراى استعدادى بالاتر از متوسط استعدادهاى بشرى است) و با آن فرهنگ غنى عميق اسلامى و با داشتن دانشمندان بسيار بزرگ در طول قرنهاى متوالى و با وجود شوق و علاقه‏ ى طبيعى به آموختن و دانستن، در اين دويست سال يا صد و پنجاه سالى که دنيا چهار نعل به سمت معلومات و دانش و قله‏ هاى علم حرکت کرده، ايران و ملت ايران، جزو گروه ها و ملت هاى عقب ‏افتاده قرار گرفته است. 
اگر اين ملت را به حال خود هم وا مى‏ گذاشتند، در علوم جلو مى ‏افتاد و در بيشتر دانشهايى که در ابتدا از قلب و درون خودِ جوامع جوشيده و سر کشيده و شکفته است، پيشرفت مى‏کرد و پابه‏ پاى دنيا پيش مى‏رفت و اين قدر عقب نمى‏ ماند. 

قرون وسطى‏، دوران تاريکى اروپاييان و درخشش اسلام‏

بعد از آن که راه معلومات و علوم روز غربى در ايران باز شد، دست هاى خيانتکار و غافل، کارى کردند که اين ملت عقب بماند و پيشرفت نکند. سالها و بلکه قرن هاى متمادى، ملت ما در اوج قله‏ ى علم بود و در هيچ جاى دنيا در آن دوران، اين قدر علوم درخشش نداشت. شما شنيده‏ ايد که قرون وسطى‏، قرون تاريکى و ظلمات است. امروز هم اروپايي ها وقتى مى‏ خواهند مردمى را تخطئه کنند، مى‏ گويند اينها قرون وسطايى هستند! قرون وسطى‏، يعنى قرن هاى جهالت و ظلمات ملتهاى اروپايى. درست همزمان با اين قرون، قرون درخشش دانش در ايران و کشورهاى اسلامى است. ابن‏ سينا و ابوريحان بيرونى و محمّدبن زکرياى رازى و عمرخيام - منجم و رياضيدان بزرگ - و بزرگترين ادبا و بزرگترين علماى ما در علوم طبيعى و بزرگترين رياضيدانها و منجمان و پزشکهاى ما که امروز آثار علمى آنها در دنيا مطرح است، همزمان با قرون وسطى‏ زندگى مى‏کرده‏اند. بله، قرون وسطى‏، قرون ظلمات و تاريکى براى اروپاييهاست و قرون درخشش دانش براى ما مسلمان ها مى‏باشد. اروپايي ها، اين حقيقت را کتمان مى‏کنند و مورخان غربى، آن را به زبان نمى‏آورند و ما هم عادت و باور کرده‏ايم! 

جدايى دين از علم، علت عمده‏ ى تنزل ما

ملتى با اين سابقه‏ ى درخشان تاريخى، در دوران ستم فراگير حکومت پادشاهى در اين کشور - و بدتر از همه در اين دويست يا صد و پنجاه سال اخير، يعنى اواخر قاجاريه و همه‏ ى دوران پهلوى - از لحاظ پيشرفت علمى، در اين حد از تنزل قرار گرفت. اين، کارى است که انجام دادند و علت عمده‏ ى اين مسأله، جدايى دين از علم در کشور ما بود. علما و دانشمندان و محققان علوم طبيعى در کشور ما، از دين جدا ماندند و در نتيجه به درد مردم و کشور و ملتشان نخوردند. خوبترها و بهترينهايشان رفتند و براى بيگانگان مفيد واقع شدند. عده‏ ايى هم در همين‏ جا بودند و براى بيگانه‏ ها کار کردند. روشنفکرانى که در همين دانشگاه ها درس خواندند، همان ها بودند که در طول حکومت پهلوى، اداره‏ ى اين کشور را به خائنانه ‏ترين وجهى برعهده داشتند و به اين ملت خيانت کردند. اينها، متخرجان همين دانشگاه ها بودند و خدا رحم کرد که انقلاب اسلامى پديد آمد. آن نسلى که بتدريج از روشنفکران متأخر اين جامعه فارغ‏ التحصيل شده بودند و به سمت کارهاى سياسى مى‏رفتند، به قدرى نسل‏ بى‏ ريشه و بى ‏اعتقاد و بى‏ پيوندى بودند که خدا مى‏ داند اگر آنها بر سر کار مى‏ آمدند، با اين ملت و اين کشور چه مى‏ کردند. هست و نيست و بود و نبود اين ملت را مى ‏سوزاندند و از بين مى‏ بردند! خدا را شکر که آنها مهلت پيدا نکردند و انقلاب اسلامى آمد و آن سلسله و طومار را درهم دريد.

وحدت حوزه و دانشگاه، يعنى حرکت پابه‏ پاى علم و دين‏

در نظام اسلامى، علم و دين پابه‏ پا بايد حرکت کند. وحدت حوزه و دانشگاه، يعنى اين. وحدت حوزه و دانشگاه، معنايش اين نيست که حتما بايستى تخصص هاى حوزه‏ ايى در دانشگاه و تخصص هاى دانشگاهى در حوزه دنبال بشود. نه، لزومى ندارد. اگر حوزه و دانشگاه به هم وصل و خوشبين باشند و به هم کمک بکنند و با يکديگر همکارى نمايند، دو شعبه از يک مؤسسه‏ ى علم و دين هستند. مؤسسه‏ ى علم و دين، يک مؤسسه است و علم و دين باهمند. اين مؤسسه، دو شعبه دارد: يک شعبه، حوزه‏ هاى علميه و شعبه‏ ى ديگر، دانشگاه ها هستند؛ اما بايد با هم مرتبط و خوشبين باشند، با هم کار کنند، از هم جدا نشوند و از يکديگر استفاده کنند. علومى را که امروز حوزه‏ هاى علميه مى‏ خواهند فرا بگيرند، دانشگاهي ها به آنها تعليم بدهند. دين و معرفت دينى را هم که دانشگاهي ها احتياج دارند، علماى حوزه به آنها تعليم بدهند. سرّ حضور نمايندگان روحانى در دانشگاه ها، همين است. چه قدر خوب است که اين ارتباط ها، برنامه‏ ريزى و سازماندهى بشود. اين، يکى از بهترين و طبيعي ترين وحدتهاست. 
مى‏ دانيد که در دوران اختناق و در آن هنگامى که دستگاه جبار براى جدا کردن روحانيون از تحصيل کرده ‏ها، از تمام وسايل استفاده مى‏کرد، يک عده روحانىِ آگاه و عالم و عاقل و مصلحت بين و مصلحت شناس داشتيم که ارتباطشان را با دانشگاه ها مستحکم کردند. بهترين جلسات سخنراني هاى علمايى مثل مرحوم آيةاللّه مطهرى و امثال ايشان، در دانشگاه ها بود و مرحوم دکتر مفتح (رضوان‏ اللّه‏ عليه) يکى از پُرکارترين و فعال ترين اين‏ گونه روحانيون بود.
طلّاب و دانشجويان قدر يکديگر را بدانند، با يکديگر آشنا و مرتبط باشند، احساس بيگانگى نکنند، احساس خويشاوندى و برادرى را حفظ کنند و روحانيون در دانشگاه ها عملا - قبل از قولا - کوشش کنند که نمونه‏ هاى کامل عالم دين و طلبه‏ ى علوم دينى را به طلاب و دانشجويان و دانشگاهيان ارايه بدهند و نشان دهند که هردو نسبت به يکديگر، با حساسيت مثبت و با علاقه همکارى مى‏ کنند. اين، همکارى و وحدت حوزه و دانشگاه است. البته براى اين کار، بايد برنامه‏ ريزى و سازمانده ى بشود.
بايد همکارى حوزه و دانشگاه را قدر بدانيم و ارج بگذاريم و آن را روزبه‏روز تقويت کنيم. اين آرزو و تقاضاى من از همه کسانى است که در حوزه‏ ها و دانشگاه ها صاحب نفوذ و صاحب تأثير و صاحب يک فکر و نظر هستند و حضورى دارند. 
اين دو قلمرو علم و روحانيت، بايد نخست از هر آن چه با فرهنگ اصيل جامعه‌ى اسلامى ما بيگانه است، تطهير و پاک شوند و نخستين گام در راه وحدت را از اين‌جا بردارند. 
امتيازات حوزه و دانشگاه بايد تبادل شود: اخلاص، صفا، ايثار، معنويت، زهد، احترام به سنت‌هاى اصيل و ارزشمند، از يک سو و توجه به واقعيات، ديد باز و گسترده، وسعت بينش، نوگرايى مفيد، نگرش سازنده و پويا و استفاده از روش هاى جديد و کارساز از سوى ديگر، مى‌تواند و بايد که مکمل هم شوند. 
اين ترکيب (وحدت حوزه و دانشگاه)، ترکيبى است که اگر به درستى زواياى معناى رمزى آن شناخته شود، هم براى کشور و آينده بسيار بابرکت است و هم براى دشمن و نيروهاى مهاجم مزاحم کينه‌ورز خارجى و ايادى داخلى آنها بسيار تلخ و گزنده و شکننده است. وحدت حوزه و دانشگاه يعنى روآوردن اين دو به يکديگر. 
طی قرن های گذشته استعمارگران برای بيگانه کردن نسل های رو به رشد کشورهای اسلامی از اسلام و خاموش کردن مساله ی ايمان و وجدان دينی در بين آحاد مردم اقدامات متعددی را انجام دادند. آنان در طراحی نقش‌های فتوحات سياسي، اقتصادي، اجتماعی و فرهنگی خود به مانع عمده ای برخوردکردند و آن اعتقادات اسلامی ملت ها بود. زيرا اسلام مصداق کامل دينی بود که حقيقتاً با حمله و يورش همه جانبه و تجاوزکارانه ی دولت های استعماری به مناطق مختلف دنيا بويژه مناطق اسلامی مبارزه می کرد. استعمارگران درشبه قاره هند، کشورهای عربی و ايران و هرجا که احساس و وجدان دينی در مردم بيداربود اين حقيقت را تجربه کردند. لذا برای تثبيت و پيشبرد نقشه های خود درجهت ازبين بردن وجدان دينی و ايمان اسلامی در مردم برنامه ريزی کردند. جاذبه ی قهری علم وپيشرفتهای علمی که اروپا به آن دست يافته بود موجب شد تا جوانانی که برای تحصيل علم به اروپا و آمريکا رفتند هدف تبليغات ضد اسلامی قرارگيرند. اولين پرورش يافته های غرب غالباً کسانی بودند که بخاطر ضعف نفس و فقدان تبليغات مؤثر دينی نسبت به دين احساس بيگانگی و عناد می کردند. لذا دانشگاه ها که مرکز پرورش انسانهای دانشمند براساس پيشرفت های علمی روز بود بنيان آن بر بی اعتقادی و معارضه ی با دين گذاشته شد و در دانشگاه ها نه تنها دين را ضعيف کردند بلکه به معارضه ی با آن پرداختند.
امام با آگاهی کامل نسبت به واقعيت های تاريخي، راه حل مشکلات، بقاء استقلال و شعار نه شرقی و نه غربی در کشور را، در آميخته شدن روشنفکران و تحصيل کردگان جديد، با دين و ايمان مذهبی و نيز آشناشدن روحانيون با پيشرفتهای علمی جهان و تجربه ی روشهای جديد ،می دانستند. شهيد مفتح از جمله افرادی بود که توطئه استعمار در جدا نگاه داشتن دو قشر دانشگاهی و روحاني، از هم را با تمام وجود احساس کرده بود. وی در را تحقق بخشيدن به آرمان های بنيانگذار انقلاب اسلامي، ايجاد وحدت ميان اين دو قشر مهم جامعه را وجهه همت خود قرار داد. سخنراني‌های ايشان در مسجد دانشگاه در ترغيب نسل روشنفکر و تحصيل کرده به اسلام اثر بسزايی داشت. به مناسبت مجاهدت ايشان در راه تحقق وحدت ميان حوزه و دانشگاه، روز شهادت آيت الله مفتح روز وحدت حوزه و دانشگاه ناميده شد.
منبع: ایسنا ، پایگاه اطلاع رسانی نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاهها

 

 شهادت آیت ا... مفتح و روز وحدت حوزه و دانشگاه

 

شهيد آيت‌الله دکتر محمد مفتح در سال 1307، در خانواده‌ای روحانی در همدان متولد شد. پس از فراگيری مقدمات، راهی قم شد و در محضر بزرگانی چون امام خميني، علامه طباطبايی و .. استفاده نموده و خود مدرسی بزرگ در حوزه گرديد. ايشان در حاليکه استادی بزرگ در قم بودند، پا به عرصه دانشگاه گذاشته و تا درجه دکترا ادامه تحصيل دادند. شهيد مفتح که توطئه استعمار در جدا نگاه داشتن دو قشر دانشگاهی و روحاني، از هم را با تمام وجود احساس کرده بود، ايجاد وحدت ميان اين دو قشر مهم جامعه را وجهه همت خود قرار داد و در کنار آموزش و تدريس و تربيت نيروهای جوان به مبارزه با رژيم پهلوی پرداخت. در سال‌های 1340 تا 42، سخنراني‌های او در شهرهای مختلف در روشن ساختن مواضع نهضت اسلامی و افشای چهره رژيم پهلوی بسيار مؤثر بود که با آگاهی ساواک اين جلسات تعطيل و ايشان دستگير و مورد آزار و اذيت ساواک قرار گرفت. محبوبيت و مقبوليت شهيد مفتح در ميان طلاب و دانش‌آموزان موجب شد که او را از آموزش و پرورش اخراج و در سال 1347، به نواحی بدآب و هوای جنوبی ايران تبعيد کنند و بعد از سپری شدن مدت تبعيد نيز از ورود ايشان به قم جلوگيری به عمل آمد و ايشان با اقامت در تهران به تدريس از دانشکده الهيات مشغول شد. ايشان به دعوت انجمن اسلامی دانشجويان امامت جماعت مسجد دانشگاه را عهده‌دار شد. سخنراني‌های ايشان در مسجد دانشگاه در ترغيب نسل روشنفکر و تحصيل کرده به اسلام اثر بسزايی داشت. شهيد مفتح همچنين در حسينيه ارشاد نيز به فعاليت‌های تبليغی و علمی مي‌پرداخت و پس از تعطيلی اين حسينيه بوسيله ساواک، ايشان با قبول امامت مسجد جاويد در سال 1352، هسته ديگری از دانشجويان و روشنفکران را به دور خود جمع نمود. در آذر 1353 مسجد جاويد مورد هجوم ساواک قرار گرفت و شهيد مفتح نيز دستگير و زندانی شد. ياد و خاطره نماز عيد فطر سال 1357 که در قيطريه تهران و با استقبال بي‌نظير مردم تهران به امامت شهيد مفتح انجام شد در تاريخ انقلاب هميشه مي‌درخشد. در خطبه‌های اين نماز، شهيد مفتح برای اولين بار نام امام خمينی را آشکارا بر زبان جاری و رهبری امام را مورد تأکيد قرار داد و روز پنجشنبه 16 شهريور را به عنوان تجليل از شهدای نهضت تعطيل اعلام کرد که زمينه‌ساز راهپيمايی 17 شهريور و وقايع جمعه سياه گرديد. شهيد مفتح با تشکيل شورای انقلاب از سوی امام به عضويت اين شورا درآمد. سرانجام اين شهيد بزرگوار در روز 27 آذر 1358، هنگام ورود به دانشکده الهيات،‌ توسط گروهک فرقان هدف گلوله قرار گرفت و به فيض عظيم شهادت نائل آمد. اين روز به مناسبت فعاليت و مجاهدت اين شهيد بزرگوار در راه تحقق وحدت ميان حوزه و دانشگاه، روز وحدت روحانی و دانشجو ناميده شده است.

کتاب مرتبط: حدیث عاشقی زندگی و مبارزات آیت‏ الله مفتح

مقاله مرتبط: سیری در مبارزات و مجاهدات سیاسی فرهنگی شهید مفتح شهيد مفتح؛ مظهر وحدت حوزه و دانشگاه وحدت حوزه و دانشگاه

دسته بندی :
مقالات و نکات فرهنگی

خبر های مهم

نمایشگر دسته ای مطالب

27 08 2022

ترجمه کتاب سیستم ها و تجهیزات تکنولوژی فرایند توسط عضو هیات علمی دانشگاه گیلان

کتاب سیستم ها و تجهیزات تکنولوژی فرایند ترجمه دکتر ناز چائی بخش لنگرودی عضو هیات علمی گروه شیمی دانشگاه گیلان و لیلا ارشادی افشار، ریحانه رحیم‌پور لنگرودی و سید مهدی میرباهوش توسط اداره چاپ و نشر دانشگاه گیلان منتشر شد. این کتاب ترجمه چاپ سوم این اثر تألیف دکتر چارلز ای توماس است که نتیجه سال‌ها تحقیق وی در زمینه تکنولوژی فرایند و آموزش تکنسین‌ها و کتابی منحصربه‌فرد برای تقویت استراتژی‌های یادگیری دانشجویان است. این کتاب شامل موضوعات کاربردی مورد استفاده در صنایع بوده و در آن با استفاده از تصاویر و دیاگرام‌های مفید و اطلاعاتی کاملاً به‌روز در زمینه سیستم‌ها و تجهیزات صنعتی، به افزایش اطلاعات و دانش مخاطبین پرداخته شده است. این کتاب با توجه به مطالب مندرج در آن، مرجع بسیار خوبی برای تکنسین‌های شاغل در صنایع و افرادی است که در حال یادگیری اصول و مفاهیم تکنولوژی فرایند هستند تا به آسانی با سیستم ها و عملیات واحدهای فرایندی نظیر مبدل‌های حرارتی، برج‌های خنک‌کن، برج های تقطیر، دیگ‌های بخار، ابزار دقیق، کوره‌ها، راکتورها و ... آشنا شوند. همچنین این کتاب به‌عنوان یک کتاب درسی برای دوره کارشناسی در رشته‌های مهندسی توصیه می‌شود.  

09 08 2022

موفقیت نشریات علمی دانشگاه گیلان در آخرین ارزیابی کمیسیون نشریات وزارت علوم

بر اساس آخرین ارزیابی و رتبه بندی صورت گرفته توسط کمیسیون نشریات وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در سال 1400، از مجموع 18 نشریه علمی دانشگاه گیلان، 3 نشریه علمی موفق به کسب رتبه "بین المللی" و 2 نشریه موفق به کسب رتبه "الف" شده اند؛ همچنین 12 نشریه علمی حائز رتبه "ب" شده و  یک نشریه رتبه "ج" را به دست آورده است. شایان ذکر است دو نشریه Caspian Journal of Environmental Sciences (CJES) و Journal of Mathematical Modeling (JMM) برای دومین سال متوالی موفق به کسب رتبه "بین المللی" شده و نشریه "علوم و تحقیقات بذر ایران" برای سومین سال متوالی رتبه "الف" را از آن خود کرده است، همچنین نشریه "تحقیقات تولیدات دامی" برای دومین سال متوالی رتبه "الف" را به دست آورده و نشریه انگلیسی زبان Journal of Algebra and Related Topics برای اولین بار مورد ارزیابی کمیسیون قرار گرفته و رتبه "بین المللی" را کسب نموده است. روابط عمومی دانشگاه گیلان این موفقیت علمی را به کلیه دست اندرکاران، عوامل اجرایی، اعضای گروه دبیران نشریات فوق الذکر و جامعه دانشگاهی دانشگاه گیلان تبریک می گوید.   قابل ذکر است علاقه مندان می توانند با مراجعه به نشانی اینترنتی https://journals.guilan.ac.ir اطلاعات تکمیلی در خصوص هر یک از نشریات را دریافت نمایند.

25 07 2022

قرار گرفتن دانشگاه گیلان در میان برترین های نظام رتبه بندی موضوعی ISC

مؤسسه استنادی علوم و پایش علم و فناوری (ISC)، رتبه بندی دانشگاه های جهان را در سال 2021 بر اساس حوزه های موضوعی منتشر نمود. در این رتبه بندی 42 دانشگاه از ایران حضور دارند که در حوزه های مختلف موضوعی حائز رتبه شده اند. رتبه دانشگاه گیلان بدین قرار است: حوزه علوم کشاورزی (600-501)، ریاضیات (700-601)، مهندسی عمران (300-251)، مهندسی مکانیک (350-301)، مهندسی مـواد ( 700-601) و کشاورزی، جنگلـداری و شیلات ( 300-251). در این رتبه بندی، کلیه حوزه های موضوعی در 6 رده اصلی و  39 زیر رده قرار می گیرد. 6 رده اصلی در این نظام رتبه بندی عبارت است از: علوم طبیعی، مهندسی و فناوری، علوم پزشکی و بهداشت، علوم کشاورزی، علوم اجتماعی و علوم انسانی. در رتبه بندی موضوعیISC، دانشگاه های هدف به منظور رتبه بندی در هر حوزه موضوعی، دانشگاه هایی هستند که به لحاظ تعداد انتشارات در آن حوزه جزو 700 دانشگاه اول جهان باشند و در بازه زمانی سه ساله، حداقل 150 مدرک در هر حوزه موضوعی منتشر نموده و در پایگاه InCite ثبت شده باشد. این رتبه بندی بر اساس سه معیار کلی پژوهش (70 امتیاز) ، فعالیت های بین المللی (15 امتیاز) و نوآوری(15 امتیاز)  انجام می گیرد. معیار پژوهش به دلیل اهمیتی که دارد بیشترین وزن را به خود اختصاص داده است.