آقای پروفسور، در ابتدا ورودتان به ایران را خوشآمد میگویم. لطفاً برای شروع، یک دیدگاه اجمالی از حضورتان در ایران و مشاهداتتان از دانشگاه دولتی گیلان به عنوان نخستین فضای آکادمیکی که در ایران دیدهاید بیان کنید و مقایسهیی از این دانشگاه ایرانی با دانشگاه نیوکاسل که خودتان در آن تدریس میکند ارایه بدهید.
اگر بخواهم با شما روراست باشم، در مقایسه با دانشگاه نیوکاسل که من در آنجا تدریس میکنم، دانشگاه گیلان امتیازات و ویژگیهای بسیار مهمی دارد. مهمترین این ویژگیها، ساختار سختافزاری و فضای آموزشی این دانشگاه است. آنگونه که من میبینم، راهروها بسیار وسیع، ساختمانها بسیار عظیم و باشکوه و فضای سبز نیز دلنواز است. ساختمان دانشکدهها از لحاظ معماری به شکل قابل توجهی طراحی شده و ظاهر همه چیز، روشن و جذاب به نظر میرسد. این در حالی است که ساختمانهای دانشگاه نیوکاسل، اساساً برای اهداف آموزشی طراحی نشدهاند و بسیار قدیمی نیز هستند، از همین رو هم برای دانشجویان و هم برای استادان دانشگاه، کمی سخت است که خود را با آن شرایط وقف دهند و در ساختمانهایی به کار و تحصیل بپردازند که قبلاً مصارف دیگری داشته اند.
با این تفاسیر، کمی از تصوراتتان راجع به ایران بگویید. آیا پیش از اینکه به کشور ما بیایید، دیدگاه خاصی داشتید که امروز با حضور در اینجا تغییر کرده باشد؟
بله حقیقتاً همینطور است. هر چه که من در اینجا دیدم، متفاوت با دیدگاههایم قبل از ورود به ایران بود، در نتیجه اصلاً با آن انتظاراتی که داشتم روبهرو نشدم. بعد از ورود به تهران، دیدن ساختمانها، برجها و بناهای زیبا و مدرن، مرا تحت تاثیر قرار داد. پیش از این، من در کشورهای مختلفی از قارههای مختلف بودهام، اما امروز میبینم که ایران به نوعی با باقی کشورها متفاوت است. برای مثال وقتی من در ژاپن بودم، همه چیز با سرعت، بیدرنگ و عجیب اتفاق میافتاد و یک غریبه نمیتوانست احساس صمیمیت و نزدیکی با مردم داشته باشد، اما در ایران اوضاع کاملاً فرق میکند. مغازهها، فروشگاهها، رستورانها، فرودگاهها و به طور کلی بناهای شهری به تو احساس آرامش و صمیمیت میدهند و برخورد مردم نیز کاملاً گرم و دوستانه است. ذوق و قریحهی مردم ایران به عقیدهی من قابل ستایش است چرا که من چند نمونه از آثار هوشمندی آنان همانند فرش ایرانی، چای ایرانی و موسیقی ایرانی را از نزدیک لمس کردهام. اما به طور کلی باید به شما بگویم که اطلاعات مردم انگلیس از فرهنگ و تمدن ایران بسیار ناچیز و اندک است و بیشتر آن هم از سوی رسانههای مهم کشور شکل میگیرد که سیاسی هستند. در نتیجه اینکه با چشم خود ببینیم و از نزدیک لمس کنیم، واقعیتهای بیشتری را به ما معرفی خواهد کرد.
بسیار خوب. وارد بحث سخنرانی شما میشوم. شما در همایش TELLISI راجع به چه موضوعی صحبت کردید و فکر میکنید سرفصلهای مطرح شده در این سخنرانی، چه قدر برای دانشجویان ایرانی مفید بوده است؟
روشهای نوشتن به انگلیسی، عنوان مقالهیی بود که من در این همایش به صورت سخنرانی ارایه دادم و سه فرضیه در این سخنرانی مطرح کردم. نخست اینکه پایهی آموزش انگلیسی باید زبان گفتاری و نه زبان نوشتاری باشد. دومین فرضیه نیز این بود که هدف اصلی آموزش زبان انگلیسی به دانشجویان و زبانآموزان غیربومی، کمک به آنها برای سخن گفتن روان و باتسلط همانند بومیها است. تئوری نهایی هم این است که استادان و دانشجویان باید در کلاسهای درس خود به جای استفاده از زبان مادری، از زبان دوم یعنی همان زبانی که تدریس میشود استفاده کنند. روششناسی آموزش زبان انگلیسی باید این فرضیهها را بسنجد و بررسی کند که آیا این نظریات میتوانند اهداف و مقاصد آموزش زبان در عصر حاضر را برآورده کنند یا خیر. با همهی این اوصاف اما ما میتوانیم ادعا کنیم که رسیدن به کمال و نهایت تسلط به زبان دوم، برای متکلمان غیربومی تقریباً ناممکن و دستنیافتنی است و این امر دلایل روانشناختی فراوانی دارد. ما تنها میتوانیم به زبانآموزان غیربومی کمک کنیم تا قابلیتهای شنیداری، گفتاری و نوشتاری خود را تقویت کنند نه اینکه به حد 100 درصد برسانند. تسلط و سلاست کامل هدفی است که تنها سخنگویان به زبان مادری و بومیان هر کشور میتوانند دربارهی زبان اول خود به آن دست پیدا کنند و این نیز البته نه در پی تمرین و ممارست که به شکل یک فرآیند طبیعی اتفاق میافتد. با این حال ما میتوانیم از زبانآموزان انتظار داشته باشیم که با تلاش و مطالعه، به سطح استاندارد و قابل قبول برسند.
آقای کوک! امروزه میبینم که در سراسر جهان، زبان انگلیسی به عنوان یک زبان بینالمللی و رسمی مورد استفاده است و تقریباً در همهی کشورها به عنوان زبان دوم در دانشگاهها و مدارس تدریس میشود. دلایل اصلی این جهانشمولی زبان انگلیسی را در چه میدانید؟ آیا زبانهای زندهی دیگر جهان، از قابلیتهای لازم برای جهانی شدن برخوردار نیستند یا دلیل دیگری وجود دارد؟
در واقع باید گفت که زبانها به صورت دایم در حال تغییر هستند. زبان انگلیسی خود نیز همینگونه است. من فکر میکنم یک سلسله اتفاقات تاریخی بود که باعث شد تا زبان انگلیسی در سطح جهان اینگونه محبوب و مطرح شود و در بسیاری از کشورها به زبان فرا-مرکزی بدل گردد، همانطور که در کشوری همانند هند چنین اتفاقی افتاد. زبان اول مردم کشور هند، انگلیسی نیست اما بخش عمدهی مکاتبات، چاپ روزنامهها و امور اداری، با زبان انگلیسی انجام میشود. این مساله را باید از دریچهی فرآیند جهانی شدن نگریست که بر جنبههای گوناگون زندگی ما تاثیر گذاشته و از همین رو، وجوه پیچیدهیی دارد. زبان انگلیسی به این دلیل محبوب و مورد استفاده نشد که برای یادگیری آسان است. ما بسیاری از زبانهای آسان و سهلالوصول را داشتیم که امروزه دیگر کوچکترین اثری از آنها باقی نمانده است. من فکر میکنم زبان انگلیسی خوششانس بود که علاوه بر بقا و دوام در محدودهی جغرافیایی خود، توانست به یک تسلط جهانی نیز برسد. البته بسیاری از اتفاقات تاریخی که در پی آنها انگلیس به یک قدرت سیاسی و اقتصادی بزرگ و تاثیرگذار در جهان تبدیل شد نیز در تبدیل کردن زبان این کشور به زبان بینالمللی مردم جهان نقش داشتند. با این حال من معتقدم که گسترش و رشد زبان انگلیسی، لهجهها و زبانهای محلی در کشورهای باستانی با فرهنگهای غنی را تهدید نمیکند. این زبانها میتوانند به صورت مسالمتآمیز همزیستی داشته باشند و همدیگر را ارتقا دهند. این واقعیت را نمیتوان انکار کرد که هر دانشآموز و دانشجویی در سراسر دنیا نیاز به دانستن زبان دوم دارد و امروزه انگلیسی آن زبان دومی است که دانشجویان کشورهای مختلف برای یادگیری انتخاب میکنند، اما همواره این امکان وجود دارد که یک زبان مسلط و قدرتمند دیگر، جایگزین انگلیسی شود و مردم دنیا به آن روی بیاورند.در نتیجه جهانی شدن یک زبان، به معنای محو یا تضعیف زبانهای دیگر نیست. اما در ادامهی بحث جهانی شدن یک زبان، من معتقدم عامل مهمی که انگلیسی را به یک زبان جهانشمول و عام تبدیل کرد، فناوری بود. فناوری از کشورهایی مانند آمریکا به جهان عرضه میشود که به زبان انگلیسی سخن میگویند و فناوریهای نوین روز به روز در جهان محبوبتر میشوند. امروزه نیز مردم به دنبال راههایی هستند که خود را به تکنولوژی نزدیکتر و آشناتر کنند. از همین رو، زبانی را یاد میگیرند که امکان برقراری ارتباط با فرآوردههای علمی و فنی همانند کامپیوتر و اینترنت را به آنها بدهد و ارتباط آنها با جهان اطراف را آسانتر کند. از همین رو میبینید که به عنوان مثال، امروزه کاربران اینترنت در سراسر دنیا، به دنبال صفحهکلیدهایی نیستند که با الفبای چینی و عبری نوشته شده باشد. من عمیقاً باور دارم که فناوری عامل اصلی تبدیل شدن زبانها به یک فرهنگ جهانی است و هر کشوری که میخواهد زبان و فرهنگ خود را به طیف وسیعی از مخاطبان جهانی عرضه و ارایه کند و بر عمر آن بیفزاید، باید به تولید علم و تکنولوژی بپردازد تا مردم جهان را تشویق و حتی ناچار کند که برای دست یافتن به آن علم خاص، زبان شما را یاد بگیرند.
و به عنوان آخرین پرسش، کمی در مورد مجلهی Writing System Research که به عنوان یکی از نشریات وابسته به دانشگاه آکسفورد و با سردبیری شما منتشر میشود توضیح بدهید. این مجله با چه اهدافی راه اندازی شده و چه مطالبی چاپ میکند؟
مجلهی WSR یکی از دهها مجلهیی است که با اعتبار انتشارات دانشگاه آکسفورد منتشر میشوند. این مجله به زبان و ادبیات انگلیسی به ویژه در موضوع TEFL (آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم) اختصاص دارد که کمتر از یک ماه پیش با یک تیم تحریریهی سه نفره راهاندازی شده و باقی نویسندگان آن را استادان دانشگاه، پژوهشگران و دانشجویان از سراسر دنیا تشکیل میدهند. این مجله، یک منبع ارزشمند و گرانقیمت از اطلاعات برای همهی کسانی که به نوعی در مباحث زبانشناسی و سبکهای نوشتاری زبان انگلیسی فعالیت یا مطالعه دارند محسوب میشود و آخرین تحولات، تئوریهای مطرح شده و مباحث نظری در این بخش پوشش میدهد. ما نخستین شمارهی این مجله را تا چند هفتهی دیگر منتشر میکنیم و در آن مقالاتی از استادان و پژوهشگران کشورهای مختلف همانند آمریکا، ایتالیا، ژاپن و ایران خواهیم داشت. من از همهی علاقهمندان به علوم زبانشناسی، متخصصان و دانشجویان جوان در سراسر جهان و به ویژه ایران دعوت میکنم که مقالات و آثار خود را بر اساس قوانین و مقررات ذکر شده در سایت مجله برای ما ارسال کنند و این مجله نیز قول میدهد که در صورت استاندارد بودن این مقالات و همخوانی با سرفصلها و قوانین اعلام شده، برای چاپ آنها اقدام کند.
این گفتگو در نشریه بین المللی Asian EFL journal نیز منتشر شده است .